یعنی وسط این "کرونابازی"ها و "قرنطینه"ها و "مرگهای جانسوزِ هموطنان" و "روز پدری که سوخت"، و "پدری که در اومد سر دندون درآوردن بچه"، و کلا تمامِ مزیدِ بر علتهای این یکی دوهفته، تنها خبری که میتونست دلمون رو شاد کنه، خبرِ خاله شدنمون بود :) اونم برای سومین بار :)
و تاریخ بنگارد که امروز، شنبه، هفدهم اسپندِ یکهزار و سیصد و نود و هشت، فاطمه زهرا خانومِ خاله پا به جهان گشود. یه نی نیِ گوگوجوی کوکولوی بگوری (اینا کلماتی هستن برای زمانی که زبان از توصیف قاصره!)
خدایا شکرت بخاطر همهی نعمتهای بزرگت، شکرت برای نعمتهایی که هیچ جور نمیشه شکرشونو به جا آورد:)
پن۱: میلاد بابای مهربونمون مبارک،انشالله به حق مبارکیِ قدمِ این مولود سریعتر سلامتی به همهی خونهها برگرده...
پن۲: تبریکِ اول به محیا جونم که آبجیش اومده، تبریک دوم به آبجی زهرا که دوباره مامان شده، تبریک سوم هم به خودم :)
پن۳: مظلومتر از بچهای که چهارتا دندون آسیا داره باهم درمیاره، مادرشه، اونم تو ایامِ "درخانه بمانیم!"